[ دو پارتی جین]
¶ تو مال منی ¶
دختر : چیشده ا.ت جین نیومده ناراحتی آخی !
+ چی میخوای ؟ ( سرد )
دختر : میخوام بگم از جین فاصله بگیر .
اون تورو نمیخواد تو براش فقط یه هوسی و به زودی ولت میکنه .
+ ازت نظر خواستم ؟
دختر : دارم نصیحتت میکنم !
+ من نیازی به نصیحت تو ندارم !
دختر : ببین منو دختره ی بی خانواده ی ه... با من درست حرف بزن .
+ وقتی گفت بی خانواده قطره اشکی از چشم ریخت اما پاکش کردم و گفتم :
+ نزنم چی میشه ؟ خانوم رئیس ؟؟؟
* دختر خواست رو ا.ت دست بلند بکنه اما مچ دستش توسط فردی گرفته شد ...
دختر : ج.. جین ؟؟
_ میدونی اگه دستت بهش میخورد چه بلایی سرت میآوردم ؟؟. ( نیشخند ترسناک )
دختر : م..من
_ خفه !
اگه هنوز داری زندگی میکنی فقط بخاطر بچه ی تو شکمته ! ( ترسناک)
دختر : هه باشه اما خوشحالم ا.ت هنوز آرزوی داشتن بچه به دلش مونده !!!
_ نگران نباش فردا خبر ۳ قلو حامله بودن ا.ت رو میشنوی حالام گمشو !
* جین درست بعد رفتم ا.ت تو حیاط اومده بود و با همه احوالپرسی کرده بود ...
_ مامان ، ا.ت کجاست ؟؟
مامان جین : فکر کنم تو حیاطه خیلی حالش بده بدو برو پیشش ...
_ چیشده ؟ ( جدی و عصبی )
مامان جین : عامل همیشگی !
* اینطوری بود که جین مانع کتک خوردن ا.ت شد ...
جین دست ا.ت رو گرفت و برد حیاط پشتی جایی که هیچکس نمیومد ...
ا.ت رو چسبوند به دیوار و دستاشو اطراف ا.ت قرار داد ...
+ چیه ؟
_ ببخشید دیر کردم عزیزم باور کن باید کار یه نفر رو تموم میکردم .
+ مشکلی نیست خواستی میتونی بری !
خواستم برم که دوباره بین خودش و دیوار گیرم انداخت و بو/سیدم ...
چون همراهی نمیکردم کمرم رو چنگ زد و گاز محکمی گرفت و مجبورم کرد همراهی کنم ...
بعد چند مین جدا شد و سرشو برد تو گردنم ...
چون تاپ زیر کتم کمی کوتاه و باز بود قفسه ی سینم به راحتی دیده میشد .
جین کتم رو در آورد و انداخت کنار و شروع کرد به کی/س و ما/رک کردن گردنم از درد دستمو رو شونش گذاشتم و کت مشکی رنگش رو توی دستم فشردم و چشامو بستم...
آروم لباشو کنار لاله ی گوشم آورد و با صدای بمی لب زد :
_ آشتی یا بدتر کنم ؟؟
+ ن..نه غلط کردم باشه .
_ آفرین پرنسس کوچولو!
تو مال منی ! تو مال رئیس مافیایی و هیچکس حق ندارن بهت چپ نگاه کنه ! مالک تو منم کیم ا.ت !
+ ( لبخند )
درضمن منظورت در مورد بچه چی بود ؟؟؟ ۲ قلو ؟؟؟
_ نه دیگه تعدادو کم نکن ۳ قلو !
+ چیییییییییییییییییییی ؟؟؟
_ امشب قراره خیلی خوب بشه ! ♡
دختر : چیشده ا.ت جین نیومده ناراحتی آخی !
+ چی میخوای ؟ ( سرد )
دختر : میخوام بگم از جین فاصله بگیر .
اون تورو نمیخواد تو براش فقط یه هوسی و به زودی ولت میکنه .
+ ازت نظر خواستم ؟
دختر : دارم نصیحتت میکنم !
+ من نیازی به نصیحت تو ندارم !
دختر : ببین منو دختره ی بی خانواده ی ه... با من درست حرف بزن .
+ وقتی گفت بی خانواده قطره اشکی از چشم ریخت اما پاکش کردم و گفتم :
+ نزنم چی میشه ؟ خانوم رئیس ؟؟؟
* دختر خواست رو ا.ت دست بلند بکنه اما مچ دستش توسط فردی گرفته شد ...
دختر : ج.. جین ؟؟
_ میدونی اگه دستت بهش میخورد چه بلایی سرت میآوردم ؟؟. ( نیشخند ترسناک )
دختر : م..من
_ خفه !
اگه هنوز داری زندگی میکنی فقط بخاطر بچه ی تو شکمته ! ( ترسناک)
دختر : هه باشه اما خوشحالم ا.ت هنوز آرزوی داشتن بچه به دلش مونده !!!
_ نگران نباش فردا خبر ۳ قلو حامله بودن ا.ت رو میشنوی حالام گمشو !
* جین درست بعد رفتم ا.ت تو حیاط اومده بود و با همه احوالپرسی کرده بود ...
_ مامان ، ا.ت کجاست ؟؟
مامان جین : فکر کنم تو حیاطه خیلی حالش بده بدو برو پیشش ...
_ چیشده ؟ ( جدی و عصبی )
مامان جین : عامل همیشگی !
* اینطوری بود که جین مانع کتک خوردن ا.ت شد ...
جین دست ا.ت رو گرفت و برد حیاط پشتی جایی که هیچکس نمیومد ...
ا.ت رو چسبوند به دیوار و دستاشو اطراف ا.ت قرار داد ...
+ چیه ؟
_ ببخشید دیر کردم عزیزم باور کن باید کار یه نفر رو تموم میکردم .
+ مشکلی نیست خواستی میتونی بری !
خواستم برم که دوباره بین خودش و دیوار گیرم انداخت و بو/سیدم ...
چون همراهی نمیکردم کمرم رو چنگ زد و گاز محکمی گرفت و مجبورم کرد همراهی کنم ...
بعد چند مین جدا شد و سرشو برد تو گردنم ...
چون تاپ زیر کتم کمی کوتاه و باز بود قفسه ی سینم به راحتی دیده میشد .
جین کتم رو در آورد و انداخت کنار و شروع کرد به کی/س و ما/رک کردن گردنم از درد دستمو رو شونش گذاشتم و کت مشکی رنگش رو توی دستم فشردم و چشامو بستم...
آروم لباشو کنار لاله ی گوشم آورد و با صدای بمی لب زد :
_ آشتی یا بدتر کنم ؟؟
+ ن..نه غلط کردم باشه .
_ آفرین پرنسس کوچولو!
تو مال منی ! تو مال رئیس مافیایی و هیچکس حق ندارن بهت چپ نگاه کنه ! مالک تو منم کیم ا.ت !
+ ( لبخند )
درضمن منظورت در مورد بچه چی بود ؟؟؟ ۲ قلو ؟؟؟
_ نه دیگه تعدادو کم نکن ۳ قلو !
+ چیییییییییییییییییییی ؟؟؟
_ امشب قراره خیلی خوب بشه ! ♡
۱.۹k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.